نتایجی که در پی بررسی اثار ایرانی پدید امد

مکتب ای تاسیس شد به اسم مکتب ی باهاوس که ، در سال 1919 میلادی در المان ، در شهر ویمار ، تاسیس گشت که ذیل تاثیر اثار شرقی بود .

و در حالتی‌که چه عمری 14 ساله داشت ، ولی تاثیری داشت بسیار دور از شوخی در تحولات هنر و صنعت های دستی جان معاصر که ، این تاثیر تا کنون ادامه دارااست .

اشخاصی که‌این مکتب را تاسیس کردند ، اعتقاد و باور داشتند ، در میان صنعت و صنعتگر با هنر و هنرمند تفاوت موجود هست ، البته دراین دربین می بایست ، هنر و صنعت را به هم نزدیک کرد .کاندینسکی ، واندر روهه ، و والتر گروپیوس از این پاراگراف بودند .

برای خرقه ی کار پوشاندن بدین فعالیت ، والتر گروپیوس بود که ، استادکاران بافنده را به مکتب دعوت کرد تا ، با تولید همیاری در میان نقاشان و بافندگان اثار جدیدی را به عرصه ی هنر وارد نماید .

که ثمره ی فعالیت وی ، این بود که ، بافته های هنرمندان غرب را افزایش دادند .هنرمندان غربی ، که تا به ان مورخ جز نقش هایی از طبیعت و ضیافت های شاهانه و معاشرت های شاهزادگان چیزی دیگر برای عرضه نداشتند ، به یک باره ،نقوشی را به صورت های هندسی ، تجریدی و گونه های و فرم های متعدد به وجود اوردند که بی شباهت به هنر بافندگان عشایر و روستاییان شرقی به ویژه ایرانیان نبود .

گبه و آرامشی که در دل ان مخفی میباشد
در همین روز ها بود که یک کدام از شاگردان مکتب ی باهاوس ، برنامه ای را برای محل کار والتر گروپیوس ارایه کرد که ، به جهت اینکه قواعد ان برگرفته از قانون ها پباده سازی گبه بود ، آیتم اعتنا قرار گرفت .وی کسی نبود جز جرالد آرنت.

وی برنامه ای خشتی را که از کنار هم قرار به دست آوردن چهارگوشه های بی آلایش ی هندسی و رنگارنگ به وجود امده بود پباده سازی کرده بود که در به عبارتی جا و اتاق گروپیوس پهن شد و تصویر ان در کتاب ها متعدد چاپ شد .

البته قابل ذکر میباشد که تا به ان مورخ هنرمندان غربی با گبه ها و هنر ایرانیان اشنا نبودند .و فقط علتی که دست به پباده سازی چنین برنامه ای زده بودند این بود که گریزی به بی آلایش گرایی بزنند .که منجر شد به‌دنبال راهی باشند برای کشف فرم های نو و رهایی از تکرار طرح های پیچیده ای که نقاشان غرب صدها سال در ان غرق بودند .

همت انها برای پناه بودن به معمولی گرایی که اساس و پایه بافت ، دستبافته های گبه و گلیم میباشد ،هنوز هم ادامه دارااست .و علت ان ارامش و اخلاصی میباشد که درین عصر ملل غرب رو به انفجار از تجمل گرایی و تازه گرایی به ان احتیاج دارااست .

و همین فرمان سبب ساز شد که غرب بیش تر از پیش به سمت هنر های اهل ایران و شرقی گرایش یافته و گلیم و گبه ی جمهوری اسلامی ایران به توده اثار تیم داران پهناور غربی روش یابند ، که کارشان توده اوری اثار شرق بود .

گبه و گلیم یک اثر هنری از بافندگان این اثر میباشد
با پهنا تاسف گلیم و گبه دیرتر از انچه بایستی ، به روی دیوار موزه های عالم و آلبوم های هنری رویکرد یافت ، چون انها معتقد بودند که یک اثر هنری خیلی فراتر از ، اثر یک بافنده ی عادی میباشد .به همین ادله گبه ها و گلیم ها را در خور قرار گیری در کنار اثار یک هنرمند نمی دانستند .به‌این اعتقادوباور داشتند که یک هنرمند ، سازنده یک احساسات و بروز تمایلات هنرمندانه میباشد.

در‌حالتی که که بافندگان صرفا یک نیاز روزانه شان را بافته و در معرض به کارگیری همگان قرار می‌دهند .

البته خوشبختانه این تعابیر و برداشتها امروزه کنار گذارده گردیده و مشاهده کرده ایم که اثار گبه و گلیم توانسته ، ذهن ها هنرمندان نوگرای غرب را به خویش درگیر نموده است .و امروزه گبه ها و گلیم ها ، در کنار اثار هنرمندان به اسم جهان به اکران نهاده می شود و طرف داران خویش را داراست .

اسرار مو جود در گبه و گلیم
رازی در نقوش گبه و گلیم موجود هست که تفاوت ان را با اثار نقاشان پهناور دنیا اشکار می‌نماید .که‌این رمز عدم استعمال از خط و نقطه در ساخت گونه های و فرم ها و تصاویر میباشد .در واقع این رنگ ها می‌باشند که سطح ها رنگی را تولید کرده و از کنار هم قرار کرفتن این رنگ ها گونه های افریده میگردند .

ضابطه رنگ در گبه و گلیم ، رسمی میباشد که هنوز هم دنیای امروزی و دولت ها غربی به ان پی نبرده اند .و این فرمان نیازمند نگاه مختص به طبیعت حریم میباشد .همان طور که بافندگان این اثر نگاهی بی آلایش به حریم خویش دارا‌هستند ، و زیبایی را در طبیعت و آسانی ورنگ ها دنبال می نمایند، گبه ها نیز آسانی و زیبایی نگاه انها را منعکس می نمایند .

قاليشويي مشهد

بخش اعظمی از نقاشان پر اسم و رسم غرب ، نظیر موندریان ، در اوایل قرن بیستم بود که به تاءمل برهم زدن انواع منحنی افتادند و بعد از تجربیات متعدد به صورت های هندسی روی اوردند .درصورتی که چه در قانون ها رنگ نیز به اصول جدیدی پی برده اند .ولی هیچ زمان نتوانستند استدلال جذابیت هنرمندانه ای را که در گبه و گلیم پنهان میباشد را دریابند .

در آخر اذعان کرد :

در بین یک اثر هنری محض با یک مال که شباهت اکثری با یک اثر هنری داراست ، تفاوت هایی موجود هست .امروزه بافته ی هنرمندان عشایری ، تبدیل گردیده به یک اثر قشنگ که از یک اثر هنری محض ، مسافت یافته میباشد. برای تولید یک اثر هنری ، تلاوت کتاب و اثار عشایر کفاف نمی دهد ، بلکه بایستی رخت مهاجرت بست و با عشایر یاروهمدم شد و زیست و از آسانی وزیبایی نگاه انها فایده مند گشت و عصاره ی ان را در قالب گبه و گلیم ، با نخ های رنگارنگ به بدن اثر کشید .

فارغ از شعور جامعه شناسانه ی معاش عشایری و روستایی ، هر سیرتکامل قضاوت و سود گیری در زمینه ی اثار انها عجله زده و آکنده از انواع خواهد بود .